چند سکانس از یک زندگی
سکانس اول همین روزهای بهمن ماه دقیقاً سه سالی می شود که از خریدِ منزل مسکونی مان می گذرد و اما منزل مسکونی نیم وجبی ما را یک عدد کمدِ دیواری نُقلی است که به دلیلِ قفسه بندی نشدن در این سه سال همواره و در موقعیت های مختلف موجبات کلافگی مادرمان را فراهم می آورده است! و مخصوصاً زمانی که پای میهمان به خانه مان باز شده است! و آاااااای مادرمان سختی کشیده اند، اندر فرآیند جابجا نمودنِ رختخواب و پتو از کمد دیواری به بیرون و بالعکس! سکانس دوم سال هاست که مادرمان گواهینامۀ رانندگی گرفته اند و اما همیشه ماشین خریدن برای خود را به تعویق انداخته اند... زیرا مادرمان بر خلاف بسیاری از خانم ها بسیار به ندرت به تنهایی بیرون می روند و حتی ...